
اولین پستی که من تو فیس نما گذاشتم.1391/5/14 نارفیق دو تا رفیق
اولین پستی که من تو فیس نما گذاشتم.
1391/5/14
نارفیق
دو تا رفیق بودن به اسم های ممد و علی ، ممد تهرانی و علی آبادانی ، تو سربازی با هم رفیق شدند و رفیق آس همدیگه شده بودند دو سال گذشت سربازی این دوتا تمام شد دم در پادگان ممد به علی میگه سربازیمون تموم شد ولی رفاقتمون تمام نشه . ممد به علی میگه هر وقت خواستی یه کار درست حسابی بگیری بیا تهران علی میگه ما که پول درست حسابی ندارم ولی هر وقت خواستی زن بگیری بیا آبادان اونجا دخترهای نجیبی داره یه چند ماهی میگذره تهرانی هوس زن گرفتن به سرش میزنه و میره آبادان میره خونه ی علی ، علی هم خیلی تحویلش میگیره ممد بهش میگه الوعده وفا علی میگه باشه هرچی دختر میشناسه به ممد نشون میده ولی ممد قبول نمیکنه ممد میگه تو به قولت وفا کردی من کسی رو قبول نکردم داشتن خداحافظی میکردن که ممد بیاد تهران یه دختر میبینه که از خونه ی هم سایه بیرون آمد رفت تو خونه علی میگه من همینو میخوام از قضا این دختر نامزد علی بوده علی با هر دو تا خانواده صحبت و اونا رو راضی میکنه و دختره زن ممد میشه میره تهران . علی خیلی ناراحت بوده و معتاد میشه پیش خودش میگه من این کارو برای ممد کردم برم تهران ببینم اونم به قولش عمل میکنه پا میشه میره تهران ، میره در خونه ممد زنگ میزنه از پشت ایفون میپرسن کیه میگه منم علی از همون پشت ایفون جواب میده میگه من چنین کسی رو نمیشناسم پیش خودش میگه حتما صدامو نشناخته دوباره زنگ میزنه میگه منم علی از آبادان میگه گفتم چنین کسی رو نمیشناسم علی ناراحت میره توپارک جلوی خونه علی میشینه یه خستگی در کنه بره طرف آبادان میبینه سه نفر دارن از اون طرف میان قیافشون خیلی شبیه دزدا میمونه میگه اینا به هر حال پولامو میگیرن بهتره خودم پولارو بدم که حداقل کتک نخورم اون سه نفر نزدیک علی میرسن علی پولاشو درمیاره میگه پولاموبگیرین با من کاری نداشته باشین دزدا میگن حالا که این تور شد بیا پنجاه هزار تومن بگیر ما تازه دزدی کردیم علی پیش خودش میگه برم یه دست کت و شلوار بگیرم به مادرم نگم که رفیقم نامردی کرد میگم من خودم نخواستم . کت و شلوارو میگیره میبینه یه زنه با یه ماشین گرون قیمت جلوش ایستاد و داره بوق میزنه میگه بیا سوار شو علی بهش میگه من بچه شهرستانم زود گول میخورم همین جوریشم گول خوردم تو دیگه منو گول نزن زنه بهش میگه من از قیافت خوشم اومده میخوام برام کار کنی علی باهاش میره سره کار زنه ، زنه یه فروشگاه پوشاک داشته و یه غرفه را به علی میده . دست علی براش خوب بوده و فروشش سه چهار برابر میشه زنه دخترش و به علی میده یه روز دختره به علی میگه امشب یه مجلس شراب خوریه میای بریم میگه بریم . علی ، ممد را اونجا میبینه میگه ساقی اول من ، پیک اول سلامتی اون نارفیقی که به قولش عمل نکرد همه میزنن پیک دوم سلامتی اون سه تا دزدی که به من پول دادن و پیک سوم برای سلامتی اون زنی که به من کار داد و دخترش و به من داد . ممد پا میشه میگه ساقی دوم منم پیک اول به سلامتی اون رفیقی که به قولش وفا کرد کرد پیک دوم سلامتی اون سه تا دزدی که من فرستادمشون پیک سوم سلامتی ، قسم خورده بودم نگم ، سلامتی اون زن که مادرم و اون دختر، خواهرمه