
آخرین خبر/ تا به حال اندوه یک زن را

تا به حال اندوه یک زن را دیده ای؟
اصلا میدانی دلتنگی شان چگونه است؟
برایت بگویم جانم؟
بگویم که ماتیک سرخ نشان شادی اش نیست؟
راز خط چشم نازکش را چه؟...بگویم؟!
شال صورتی اعلام جنگ است،میدانستی؟
باکه؟
نه نه نترس...
او با کسی کاری ندارد
فقط جنگ با خودش را بلد است
جنگ با دلش
با چشمش
با آن خفته در گلو...
با آن زخم عمیقِ چپِ سینه
از شبهای تنهاییش خبر داری؟
سیگار بلد نیست بکشد...
و قدم زدن زیر باران در نیمه های شب برایش رویاست...
راستی داشتم از جنگهایش برایت میگفتم
پیش خود مغرورترین است
آنقدر که گوشهایش فقط صدای خندههایش را شنیده اند...
و دستهایش تنها تاریکیِ جیبهایش را میشناسند
آینه را به هرلحظه دیدن تضاد
چشمهای غمگین و لبهای خندانش عادت داده...
خیلی که زمانه سخت بگیرد
چشمهایش را تر کند...
سریع خودش را جمع و جور میکند
زیباترین لباسش را میپوشد
سرمه میکشد
خنده هایش را میآراید
سیاهی سرمه را از زیر چشمش پاک میکند
دوباره سرمه میکشد
و در آینه به خود لبخند میزند
"اندوه زن با هیچ چیز مداوا نمیشود"
_________________________________________________________
بیا جای مان را عوض کنیم
دلم تنگ شده
برای اینکه ...
کسی عاشقم باشد...