
گاه گاهی که دلم می گیرد پیشِ خود می گویم
گاه گاهی که دلم می گیردپیشِ خود می گویم
آنکه جانم را سوخت ،
یاد می آرد از این بنده هنوز ؟
گر چه از فرط غرور
اشکم از دیده نریخت
بعد تو لیک پس از آن همه سال
کس ندیده به لبم خنده هنوز
گفته بودند که از دل برود یار
چو از دیده برفت
سال ها هست که از دیده ی من رفتی ؛
لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز ....
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دستِ تهی
منم آن عاشقِ بازنده هنوز
"آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش"
گَر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقی است
آتشی سرکش و سوزنده هنوز . . .
تهران - تهران
51 پست
ممنون میشم افتخار بدید و تو گروه عضو بشید
https://facenama.com/pagesookot
فعال باشید خوشحالمون میکنید و منت میگذارید سرمون