
مشارکت در پروژۀ ضد پولمی دانم آنچه من در آیینه می
لینک
« سيمناد يك »
خُودايِ اهريمن خُو
نبايد از ذهني كه در غُل و زنجير است،
انتظار شعرهايِ با وزن و قافيه داشت.
من به سختي مي توانم كلمه ها را كنار هم بچينم
تا دست به مبارزه اي نابرابر با خودايِ اهريمن خُو بزنم.
ذهنم آنچنان فلج شده است كه:
« حتي در خواب هم نمي توانم شاعرانه زندگي كنم».
بزرگترين گناه من اين است كه:
رسمِ بندگي نمي دانم، و
اصراردارم
«در مُردابِ زندگيي كه دچار آن شده ام، آزادانه دست و پا بزنم».
هر چند سخت است، اما باور كنيد
او حتي مي تواند خواندن دل آشوبه هاي مرا،
براي شما دشوار كند.
چراكه ذهن آلودۀ شما، از آنِ اوست.
ذهني كه ساليانِ سال از آلودگي آن مي گذرد.
و به اين آلودگي عادت كرده است.
شما هرگز نمي توانيد بپذيريد كه:
خودايي كه مي پرستيد زاييده قدرت اهريمن است
اهريمني كه با نيرنگ، اهورا را از اريكۀ قدرت به زير كشيده
تا در نبودش يكه تازي كند.
و امروز از اهورامزدا، افسانه اي بيش باقي نمانده.
ردپاهايي كه ما را به او مي رساند همه ازبين رفته اند
تا ما هرگز نتوانيم به آغازي دوباره بينديشيم.
اما ناگزير از آغازيم
و براي آغاز
به هر طريق ممكن، بايد به آغاز بازگرديم.
و ناگزير در آن جا زرتشت ايستاده است و سرودهايش
6 پست