
حال اینروزهام اصلا خوب نیست. خبر رفتن یه عزیز

خبر رفتن یه عزیز
یه دوست
یه همراه
اینکه تاچه حد درست بود یا غلط کاری باهاش ندارم
اینکه سمانه شادو پرانرژی واقعا از دنیای ما رفته یانه چیزیه که ممکنه هرگز به جوابش نرسم.
حرف من اینه که الان ما ساکنای دنیای مجازی هستیم.
راست ودروغ برای خودمون اینجا شخصیت ساختیم وبا اون شخصیت داریم زندگی میکنیم.
این چند روز خیلی به این موضوع فکر کردم.
اینکه هراتفاقی برای ما خارج از این دنیا بیفته هیچ کس باخبر نمیشه..
همه چیزما محدود به این فضای لعنتی ....
اگه فردا من بمیرم هیچ کدومتون باخبر نمیشین.
رفتنم میشه یه علامت سؤال بالای سرتون که چرا رفت وهرگز حتی به ذهنتونم نمیرسه که شاید مرگ امونش نداد که برگرده.
خلاصه که بد ذهنم درگیره..
برای سمانه ای که دیگه تو فیس نیست آرزوی آرامش دارم..
میخوام باورکنم یه جایی بیرون ازاین فضا داره نفس میکشه وزندگی میکنه..
میخوام باور کنم مرگ سمانه یه دروغ مثل همه دروغهای دیگه توی مجازی...
اینا فقط دردو دلای منه منم به اندازه شما میدونم
منم محدودم به مجار