از نظر افلاطون تفاوت آدم ها در بودن ها و هست

از نظر افلاطون تفاوت آدم ها در بودن ها و هست هایشان نیست بلکه آنچه باعث تفاوت انسان ها می شود شدن ها و چیستی هاست او برای انسان 4 فضیلت ذکر می کند که برای سعادت او کافی است : دانایی و فرزانگی، شجاعت و دلیری ، خویشتن داری وعدالت .
او بر آن است که همه این فضیلت ها در درون ماست و هنر ما یافتن آنها در خودمان است.

انسان درفلسفه اگزیستانسیالیسم یا وجود گرایی ، موجودی آزاد ، انتخابگر

انسان درفلسفه اگزیستانسیالیسم یا وجود گرایی ، موجودی آزاد ، انتخابگر و مسئول است تاخود بتواند سرنوستش را آنگونه که میخواهد بسازد.
در حقیقت هر انسانی در قبال آزادی وانتخابش ، مسئول و در قبال مسئولیتش ، آزاد و انتخابگر است.
وبه راستی که انسان ، بدون آزادی ، بدون انتخاب ، بدون مسئولیت و بدون تفکر اساسا" پای انسان بودنش می لنگد.
( فلسفه اگزیستانسیالیسم مثل هر مکتب فلسفی دیگر قابل نقد است)

وقتی با ایمانشان آزارم می دهند به فلسفه پناه می

وقتی با ایمانشان آزارم می دهند
به فلسفه پناه می برم
و مثل ((کی یر که گور))
دو باره ایمان می آورم
ایمانی پس از اندیشه و باز اندیشی.

اگر چه فلسفه را با عشق میانه ای نیست و به

اگر چه فلسفه را با عشق میانه ای نیست و به ظاهر هیچ سنخیتی با هم ندارند اما آن گاه که جدال عشق و عقل به میان می آید فلسفه رنگ عوض می کند .آینده نگری ، منفعت طلبی ، مصلحت خواهی ، آخر بینی و ... که قاعده واصول متقن عقلی محسوب می شوند به سادگی مغلوب یک نگاه، مغلوب یک حس عاشقانه می شوند حتی گاهی عقل ملتزم عشق می شود به بیان دیگر فلسفه هم عاشق می شود

روبرویم می نشیند کاغذهای ریخته شده روی میزم را جمع می

روبرویم می نشیند کاغذهای ریخته شده روی میزم را جمع می کنم
بدون هیچ مقدمه ای اعتراض می کند صریح ،صادق و بدون ملاحظه ...
حرف هاش حساب شده ، دلنشین و متفکرانه است مثل هنر و استعدادش .
با چه شعاری آمدی چه ها کردی ؟ الان کجای کاری ؟
مدام سوال می کند
می گوید حرفات قشنگند اما عملت می لنگد و ....
نگاهش می کنم می گویم ما در سیستمی کار میکنیم که استعدادها را خوب کشف می کند اما خوب پرورش نمی دهد...
بلند می شود از اتاقم خارج نشده سرش را بر می گرداند
می گوید تو هم قالبی و کلیشه ای هستی ... لطفا" خودت را توجیه نکن

ملاصدرا بنا به قول ارسطو دو فطرت برای آدمی قائل است

ملاصدرا بنا به قول ارسطو دو فطرت برای آدمی قائل است فطرت اول شامل همه اهداف و مقاصدی می شود که آدمیان در زندگی روزمره خود به دنبال تامین و تحصیل آن هستنداز کسب و کار گرفته تا تحصیلات و شغل و تشکیل خانواده و ....
و فطرت ثانی که لازمه آن عبور از همین فطرت اول است به تفکری والاتر و ارجمندتر اینکه حقیقت من چیست؟ معنای زندگی چیست؟ و...
ارزش فطرت ثانی به اندازه ارزش وجودی آدمی است .
انسان تا از پیرامونی های ظاهری خود خلاصی نیافته باشد نمی تواند قدم در فطرت ثانی بگذارد از ((چه خورم سیف و چه پوشم شتا )) عبور نکرده ، حقیقت وجود آدمی درک   نمی شود.

فلسفه ی من بندگی توست به هزار و یک دلیل اساسا"

فلسفه ی من بندگی توست به هزار و یک دلیل اساسا" اگر فلسفه ((روشنایی بودن )) است روشن تر از بودن با تو هیچ نیست.بودن با غیر تو ((تاریکی نبودن )) است

(اول خرداد)بیستمین همایش حکیم ملاصدرا با عنوان (( فلسفه و جهان

(اول خرداد)بیستمین همایش حکیم ملاصدرا با عنوان (( فلسفه و جهان عاری از فلسفه)) به همت بنیاد حکمت اسلامی صدرا در تالار آدینه تهران برگزار شد اساتید برجسته فلسفه هر کدام از زاویه ای متفاوت به تبیین و شرح جهانی پرداختند که در نبود فلسفه میشد متصور شد و (( راستی هم که زندگی بدون فلسفه و تفلسف و تعقل ورزی زندگی انسانی نیست.))
اما از میان خلاصه مقالات منتخب ، مقاله آقای دکتر علی اصغر مروت استاد یار دانشگاه پیام نور همدان برای من بسیار جالب و مفید بود . وی در این مقاله به بحث خشونت و افراط گرایی و ریشه ها و درمان آن پرداخته است (( خشونت گرایی در هر شکل آن در دو امر ریشه دارد : انحصار گرایی و واقع گرایی (رئالیسم)خام.
آنچه از یک انحصارگرا یک افراطی تمام عیار و خشن می سازد اعتقاد به نوعی رئالیسم خام است .))
وی بر آنست که خشونت اعتقادی در جاهایی زیادتر خواهد بود که تمایل به فلسفه کمتر باشد و اگر گام هایی در راه تقویت هر چه بیشتر فلسفه ورزی برداشته شود در حقیقت گام هایی در راه تضعیف خشونت گرایی برداشته شده است.

دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب (( نه شرقی ،نه غربی

دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب (( نه شرقی ،نه غربی ، انسانی)) با پیش کشیدن مسئله فرهنگ ایرانی و برخورد با فرهنگ غرب معتقد است اگرچه توجه به بیرون گاهی به آفرینشگر وسعت نظر و فرصت ابداع می بخشد اما اکتفا کردن به دنیای بیرون و توجه دایم به فرهنگ غرب و نیز ترس از مواجهه با این فرهنگ و  تلقی از آن به عنوان یک مانع و مزاحم ناراحت کننده ،فرهنگ ایرانی رااز آفرینندگی خویش باز داشته و وادارش می کند که نقش خویش را به خاطر ((تماشاگران غربیها و غربی ستایان)) فدا کند.
وی با برشمردن ویژگی های فکری فرهنگ ایرانی بر آن است که فرهنگ ایرانی در طول تاریخ دراز خویش از بسیاری جهات به بُعد انسانی می رسد.
دکتر زرین کوب فرهنگ ایرانی را متعلق به (( انسانیت)) می داند.

چه معامله خوبی ست ما را زما بگیر وخودت را

چه معامله خوبی ست

ما را زما بگیر وخودت را به ما بده  ...