ای
علی که جمله عقل و دیده ای / شمه ای واگو از آنچه دیده ای
در شجاعت شیر ربانیستی/ در مروّت
خود ندانم کیستی
تو ترازوی احد خو بوده ای/ بل زبانه هر ترازو بوده ای ... .
مرا زمانی از دست دادی که میان روزمرگی هایت گم شده بودی و تو فرصت آن را نداشتی که دلتنگم باشی !
عجب از من !
تمام دلمشغولی ام تو بودی . . .
تمامی دقایقم با تو می گذشت !
اما حتی در لابه لای دفتر خاطراتت هم نبودم !
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی..
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی..
شاکی بشی ولی شکایت نکنی..
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن..
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری..
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری!
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی..