دخترم! بتول من كه خدا تو را در ميان زنان بيمثل و همتا ساخت. بتول من! دخترم دل گسستهام از دنيا! دختر آخرتم! دخترم معادم! دختر بهشتي من! بتول من كه خدا ترا از همهي آلودگيها منزه ساخت! عزيز دلم! خدا تو را چند روزي به زمينيان امانت داد تا بدانند كه راز آفرينش زن چيست؟ و رمز خلقت زن در كجاست؟ و اوج عروج آدمي تا چه پايه بلند است. ميدانم، ميدانم دخترم كه زمينيان با امانت خدا چه كردند، ميدانم كه چه به روزگار دردانه رسول خدا آوردند، ميدانم كه پارهي تن من را چگونه آزردند، ميدانم، ميدانم، بيا! فقط بيا و خستگي اين عمر زجرآلوده را از تن بگير!
ملائك بال در بال ايستادهاند و آمدن تو را لحظه ميشمرند. حوريان، بهشت را با اشك چشمهايشان چراغان كردهاند. بيا و بهشت را از انتظار درآر. بيا و در آغوش پدرت قرار و آرام بگير.
سلام بر تو! سلام بر پدرت و سلام بر شوي هميشه استوارت.
روزگار غريبي است دخترم! دنيا از آن غريبتر!
اين چه دنيايي است كه دختر رسول خدا را در خويش تاب نميآورد؟
اين چه روزگاري است كه «راز آفرينش زن» را در خود تحمل نميكند؟
اين چه عالمي است كه دردانهي خدا را از خويش ميراند؟
روزگار غريبي است دخترم. دنيا از آن غريبتر.
آنجا جاي تو نيست، دنيا هرگز جاي تو نبوده است. بيا دخترم، بيا، تو از آغاز هم دنيايي نبودي. تو از بهشت آمده بودي، تو از بهشت آمده بودي...
سید مهدی شجاعی
در من چه وعدههاست
در من چه هجرهاست
در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شود؟
آخر چگونه اینهمه عشاق بیشمار
آواره از دیار
یک روز بیصدا
در کوره راهها همه خاموش میشوند؟
باور کنم که دخترکان سفید بخت
بیوصل و نامراد
بالای بامها و کنار دریچهها
چشم انتظار یار، سیه پوش میشوند؟
باور کنم که عشق نهان می شود به گور
بیآنکه سر کشد گل عصیانیاش ز خاک؟
باور کنم که دل
روزی نمیتپد؟
نفرین برین دروغ، دروغ هراسناک!
10586 پست