
چرا بچه ها دروغ میگویند؟ چرا بچه ها دروغ میگویند؟

چرا بچه ها دروغ میگویند؟
زمانی که متوجه دروغ کودک یا نوجوان پسر یا دخترتان میشوید، متأسف یا خشمگین شده و از خودتان میپرسید چرا درباره این مسئله به من دروغ گفت؟ نخستین و مستقیمترین نتیجه دروغ بیاعتمادی است و اینکه از این به بعد چقدر میتوانید به فرزندتان اعتماد کنید. این نوشتار به شما توضیح میدهد که چرا فرزند شما دروغ میگوید و به شما درباره اینکه چه و چگونه عکسالعملی درباره او داشته باشید کمک میکند. پرسش مهم درباره دروغگویی این است که چرا بزرگترها از دروغگویی فرزندانشان نگران یا خشمگین میشوند و گاه از کوره در میروند؟ پدران و مادران بیش از اینکه نگران جنبههای انسانی، اخلاقی و ارزشی باشند، ترس از دردسرها و آسیبهایی دارند که احتمال میدهند در اثر دروغگویی و پنهان کاری برسر فرزندشان بیاید؛ چرا که با بزرگشدن کودکان و ورود آنها به محیطهای خارج از خانه، آنها قادر نیستند آنطور که باید و شاید از فرزندشان حمایت و مراقبت کنند. در اینجاست که پدران و مادران احساس خطر میکنند، زیرا نمیتوانند بر فرزندشان نظارت داشته باشند و آنها را به روش خودشان مدیریت و کنترل کنند. این درحالی است که بخشی از راستگویی و دروغگویی به تفاوت شرایط دنیای خارج از خانه و عقاید و نگرشهای درون خانه مربوط میشود؛ مثلا پدران و بهویژه مادران کنجکاوند بدانند که چه اتفاقی برای فرزندشان در محیط مدرسه یا جشن دوستان افتاده است و میخواهند فرزندشان همه آنها را صادقانه و بیکموکاست بگوید اما کودک به دلایلی از گفتن همه یا بخشی از اتفاقات طفره میرود و به پنهانکاری و دروغ رومیآورد؛ بنابراین راستگویی و دروغگویی تحتتأثیر فشار یا تفاوت نگرش بزرگترها و کوچکترها درباره خوببودن و بدبودن وقایع نیز رخ میدهد. درصورتی که عاقلانه عمل کنید و با اعتماد بیشتری با فرزندتان مواجه شوید بهطور طبیعی میزان دروغگویی آنها را کاهش میدهید و راه را برای عادت به دروغ گفتن میبندید. البته والدین حق دارند از تصمیمات و کارهای فرزندشان آگاه باشند اما این نباید بهمعنای دخالتهای بیاندازه و گرفتن مسئولیتها از فرزندان باشد. وقتی پدر و مادر اطلاعات دقیق و درستی از وضعیت فرزندشان ندارند، احساس میکنند که وی انگار در پشت سر و دور از چشم آنها، کارهایی که نباید انجام میدهد؛ بنابراین ترس و اضطراب آنها را دربر میگیرد که نکند فرزندشان در حال کار اشتباهی باشد. حال در چنین شرایطی کافی است یک عمل اشتباه از سوی کودک رخ بدهد و سعی در کتمان آن داشته باشد. در این صورت تصورات والدین به یقین میپیوندد که« بله، دیدی بچهام ناخلف درآمد» و چه و چه! کمک به فرزندان در مسئولیتپذیری و پذیرش نتایج خطاهایشان آیا به این فکر کردهاید که بهجای سرزنش و ملامت، شاید بهتر باشد به فرزندانمان بیاموزیم که در مقابل دروغهایشان کمی مسئولیتپذیر باشند و نتیجه عمل و کار خود را به گردن بگیرند؟ متأسفانه بیشتر والدین دروغ گفتن را یک مسئله کاملا غیراخلاقی تلقی میکنند. آنها طوری به فرزندانشان نگاه میکنند که انگار تیشه به ریشه تمام اختیارات و تواناییهای آنها زدهاند یا با دروغگویی باعث خرابی و نابودی همهچیز شدهاند. حرکات و رفتار والدین به پل لغزندهای میماند که از یک جمله «تو دروغ میگی» آغاز میشود و با یک جمله «تو آدم بدی هستی» پایان مییابد. همچنین نباید فراموش کرد که تصور و درک فرزند از خودش بهتدریج سیر صعودی پیدا میکند. اگر فرزندتان فکر میکند که شما یقین دارید او آدم بدی است، پس، بیش از پیش واقعیت را پنهان میکند، زیرا او دوست ندارد که آدم بدی جلوه کند. مجددا تأکید میشود و نباید این مسئله را فراموش کنیم که بعضی اوقات فرزندان دروغ میگویند آن هم بهخاطر اینکه نمیخواهند پدر و مادرشان را ناامید کنند. باید متوجه باشیم وقتی کودکی به پدر و مادرش دروغ میگوید حتما چیزی در افکارش میگذرد. واقعیت این است که بچهها میدانند که دروغ گفتن بد است اما آن را زیانآور نمیپندارند و درک کافی از نتایج آن ندارند. آنها دروغ گفتن را ابزاری میدانند که صرفا از طریق آن میخواهند ضعفهایشان را بپوشانند، خود را برای پدر و مادرشان عزیز کنند یا اینکه از دردسری که از آن میترسند برهانند. البته این رفتارهای کودکان، بهمعنای دردسری نیست که والدین تصور میکنند. کودک در چنین مواقعی سعی میکند خود را قانع کند. مثلا میگوید «میدونم که کار بدی کردم، عصرانه نباید شکلات میخوردم، من اجازه نداشتم. خب اما چی میشه مگه؟ میدونم که کار بدی بود که میوهام را با شکلات عوض کردم ولی خب به کسی آسیبی نرسوندم. میدونم که نباید نمره درسم رو پنهان میکردم ولی خب هفته بعد جبران میکنم». وقتی که کودک درو غ را زیانبار نمیبیند، 2سیستم با ارزشهای متفاوت در مقابل او قرار میگیرد: 1- نظام ارزشی و بهایی که خانواده به یک ارزش اخلاقی یا اجتماعی میدهد.نظام خانواده به او گوشزد کرده که چه چیزی ممنوع و چه چیزی مجاز است. 2- نظام ارزشی که خود کودک به آن بها میدهد وباور دارد اگر این کار من باعث آزار و اذیت کسی نمیشود پس مهم نیست. بنابراین، کودک اعمالش را اینگونه توجیه میکند و بهخاطر همین ذهنیت که به دیگران آسیب نمیرساند، سعی میکند اعمال و رفتارش را توجیه و تأییدکند؛ نتیجه اینکه کودک برای خود یک موقعیت نادرست ایجاد میکند که در چارچوب آن میتواند بهویژه در سنین نوجوانی، قدرت مانور خود را در توجیه رفتارهای غلط افزایش دهد. نوجوان وقتی وارد اجتماع میشود در معرض تجربههای جدیدی همانند سیگارکشیدن قرار میگیرد و چون از قبل پنهانکاری را یاد گرفته و نیز یک چارچوب ذهنی برای خود درست کرده که حرف آخر آن این است که «من با این کارم به کسی آسیب نمیرسانم» اعمال غلط خود را توجیه میکند. آنها برای تأیید کارهایشان از شواهد عینی و دوستان و بزرگترهای اطراف نیز کمک می