
این پدیدهای است که در تاریخنگاری معاصر ایران معمولاً مورد توجه

فرانسه دوران لویی فیلیپ یک قدرت استعماری پر تکاپوست که تحرکی شدید را، به ویژه در شمال آفریقا و خاور نزدیک، آغاز کرد و در این فرایند، به تأسی از الگوی هلند و انگلستان، از سرمایهگذاری و همیاری فعال زرسالاران یهودی سود میبرد.
پالمرستون، وزیر خارجه وقت بریتانیا، در نطقی سالوسانه تمایز سیاست مستعمراتی انگلیس و فرانسه را چنین بیان داشته است:
میان پیشرفت نیروهای نظامی ما در شرق و اقداماتی که قدرت همسایه ما، فرانسه، هم اکنون در آفریقا انجام میدهد تفاوتی وجود دارد که باید بدان مباهات کنیم. وجه مشخصه پیشرفت ارتش بریتانیا در آسیا توجه اکید به عدالت است، احترام تقدسآمیز به حق مالکیت، و پرهیز از هر چیزی که ممکن است احساسات و عقاید تعصبآمیز مردم را جریحهدار کند… فرانسویها در آفریقا سیستم متفاوتی را پیش گرفتهاند که نتایجی بسیار متفاوت در بر دارد. من متأسفم بگویم که در آنجا ارتش فرانسه به دلیل اقداماتش بدنام است. آنان مردم بیخبر و روستاییان را لگدمال میکنند، هرکسی را که نتواند فرار کند تیرباران میکنند، و زنان و کودکان را به اسارت میگیرند. (شرمآور است! شرمآور است!) آنان گلهها، گوسفندان و اسبها را به تاراج میبرند و هرچه را که قابل بردن نباشد به آتش میکشند. خرمنها در روی زمین و غلهها در انبار به آتش کشیده میشود. (شرمآور است!) نتیجه چیست؟ در حالیکه در هند افسران ما بدون اسلحه و تک و تنها به میان وحشیترین قبایل میروند، هیچ فرانسوی نیست که در آفریقا بتواند چهره خود را نشان دهد… و قربانی قصاص وحشیانه اعراب نشود. (76)
دوران حکومت لویی فیلیپ در فرانسه (1830-1848) مقارن است با چهار ساله پایانی زندگی فتحعلی شاه و تمامی دوران سلطنت محمد شاه قاجار در ایران (1834-1848). هما ناطق در بررسی حوادث ایران آن زمان به پیوند الیگارشی مستعمراتی لندن با فرانسه عصر لویی فیلیپ اشارهای ندارد و به طریق اولی به جایگاه زرسالاران یهودی نیز توجهی نشان نداده است. معهذا او مینویسد:
در این دوره تنهایی و واماندگی برای ایران چاره جز این نماند که از دست روس و انگلیس دست به دامن فرانسه شود؛ بدان امید که آن کشور را به عنوان داور برگزیند، از نفوذ اقتصادی و نظامی انگلستان بکاهد، با چیرگی سیاسی روسیه درافتد. حکومت هنوز بر این باور غنوده بود که میتواند روابط ایران و فرانسه زمان ناپلئون را از نو زنده کند، پیمان سیاسی-نظامی ببندد و دشمنان را بترساند و از میدان به در کند. خیالی خوش بود و واهی. به قول سفیر فرانسه، معلوم بود که ایرانیان با تحولات جهان غرب آشنا نبودند. دوران جهانگیری ناپلئون سرآمده بود. فرانسویان اکنون در عصر استعمار کشورهای آفریقایی به سر میبرند. در سرآغاز پادشاهی محمد شاه تنها چهار سال از اشغال الجزایر میگذشت… (77)