سید مهدی موسوی
.
.
.
دشمن میان تلویزیون، توی عکسها
دشمن میان جایخی ِ پیر، یخ زده!
دشمن که زیر دوش میآوازد از گوگوش!!
دشمن میان مزرعههای ملخزده
.
دشمن، صدای دشمن، باران دشمنان
دشمن میان نور چراغی که رنگی است
دشمن که توی تاریکی پارس میکند
و ترس... ترس... ترس... چه چیز قشنگی است!
.
دشمن دلیل خودکشی هر نهنگ بود
دشمن صدای بی کسیِ بیادامههاست
دشمن دقایقیست که کفتار میوزد
دشمن حقایقیست که در روزنامههاست
.
دشمن مزاحم سمجی بود و فوووت کرد
دشمن کلاغ بود ولی شکل هفت شد
دشمن دلیل میکروب و ویروس و ایدز!! بود
دشمن دلیل قیمت بنزین و نفت شد
.
دشمن نشسته در کلمات کتابها
مخفی شدهست در وسطِ فیلمهای بد
دشمن که بوده از ازل و نقشه میکشد
دشمن که زنده است به هر شکل تا ابد
.
دشمن دلیل مادّههای مخدّر است
دشمن دلیلِ نورِ کمِ این ستارهها!
بر پشت بام جنزدهها نصب میکند
بشقاب دشمنانهای! از ماهوارهها
.
دشمن سؤال کرد: شما شاعرید؟!
- نه!
دشمن جواب داد که ما شاعریم!
- ما!
دشمن که صف کشیده سرِ مرزِ خاردار
آماده در اتاق پُرُو حاضریم ما!!
.
دشمن که بوی بد شده توی توالت است!
دشمن که موی سر زده از زیر روسریست
دشمن، سکوتِ فتنهگرِ بازداشتگاه
دشمن، وکیل پایه یک دادگستریست!
.
انسان عاقلی که به هر حال عاقل است!
فحشی نثار عمّه و مامان و خاله کن
هرچه بد است زیر سر دشمن بد است
پس مرگ را به دشمن فرضی حواله کن