
روی #خاک هرگز آرزو نکرده ام یک #ستاره در #سراب آسمان شوم یا

هرگز آرزو نکرده ام
یک #ستاره در #سراب آسمان شوم
یا چو #روح برگزیدگان
همنشین خامش #فرشتگان شوم
هرگز از #زمین جدا نبودهام
با ستاره آشنا نبودهام
روی خاک ایستادهام
با تنم که مثل #ساقهء گیاه
باد و آفتاب و آب را
میمکد که #زندگی کند
#بارور ز میل
بارور ز #درد
روی خاک ایستادهام
تا ستاره ها #ستایشم کنند
تا نسیمها #نوازشم کنند
از دریچهام #نگاه میکنم
جز #طنین یک ترانه نیستم
#جاودانه نیستم
جز طنین یک #ترانه آرزو نمیکنم
در فغان #لذتی که پاکتر
از #سکوت سادهء غمیست
آشیانه #جستجو نمیکنم
در تنی که شبنمیست
روی زنبق تنم
بر جدار کلبهام که زندگیست
#یادگارها کشیده اند
مردمان رهگذر:
#قلب تیرخورده
شمع واژگون
نقطههای ساکت پریده رنگ
بر حروف درهم #جنون
هر لبی که بر #لبم رسید
یک ستاره #نطفه بست
در شبم که مینشست
روی رود یادگارها
پس چرا ستاره آرزو کنم ؟
این ترانهء منست
- دلپذیر دلنشین
پیش از این نبوده بیش از این
گيلان
1555 پست