هرگز #آرزو نکرده ام
یک #ستاره درسراب آسمان شوم
یا چو #روح برگزیدگان #همنشین خامش فرشتگان شوم
هرگز از #زمین جدا نبوده ام
با ستاره #آشنا نبوده ام
روی #خاک ایستاده ام
با تنم که مثل ساقهٔ #گیاه
باد و آفتاب و آب را
می مکد که #زندگی کند #باروَر ز میل
باروَر ز درد
روی خاک ایستاده ام
تا ستاره ها #ستایشم کنند
تا نسیمها #نوازشم کنند
بر جدار #کلبه ام که زندگیست
با خط سیاه #عشق #یادگارها کشیده اند
مردمان #رهگذر : #قلب تیر خورده #شمع واژگون
نقطه های #ساکت پریده رنگ
بر حروف در هم #جنون
هر لبی که بر لبم رسید
یک ستاره #نطفه بست
در #شبم که می نشست
روی #رود یادگارها
پس چرا ستاره #آرزو کنم ؟
این ترانهٔ #منست
- دلپذیر ، دلنشین
پیش از این #نبوده بیش از این